گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد هفتم
2 / 8گریستن آسمان و زمین


تفسیر القمّی به نقل از فُضیل همْدانی ، از پدرش : مردی که دشمن خدا و پیامبر خدا بود ، به امیر مؤمنان علیه السلام بر خورد و ایشان این آیه را خواند : «آسمان و زمین ، بر آنها گریه نکردند و بِدانها مهلت داده نشد» . سپس که حسین بن علی علیه السلام از کنار ایشان گذشت ، فرمود : «اما این ، کسی است که آسمان و زمین ، بر او خواهند گریست» . نیز فرمود : «آسمان و زمین جز بر یحیی بن زکریّا و حسین بن علی ، نَگِریستند» .



کامل الزیارات عن محمّد بن علیّ الحلبی عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا کَانُواْ مُنظَرِینَ » : لَم تَبکِ السَّماءُ عَلی أحَدٍ مِنذُ قُتِلَ یَحیَی بنُ زَکَرِیّا علیه السلام ، حَتّی قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَبَکَت عَلَیهِ . (1)

کامل الزیارات عن جابر عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام: ما بَکَتِ السَّماءُ عَلی أحَدٍ بَعدَ یَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیه السلام إلّا عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ؛ فَإِنَّها بَکَت عَلَیهِ أربَعینَ یَوما . (2)

تاریخ دمشق عن ابن سیرین :لَم تَبکِ السَّماءُ عَلی أحَدٍ بَعدَ یَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیه السلام إلَا الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام . (3)

کامل الزیارات عن مسمع بن عبد الملک عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :کانَ الحُسَینُ علیه السلام مَعَ اُمِّهِ تَحمِلُهُ ، فَأَخَذَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : لَعَنَ اللّهُ قاتِلیکَ ، ولَعَنَ اللّهُ سالِبیکَ ... ما قُتِلَ قِتلَتَهُ أحَدٌ کانَ قَبلَهُ ، وتَبکیهِ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ وَالمَلائِکَهُ وَالوَحشُ وَالحیتانُ فِی البِحارِ وَالجِبالُ ، لَو یُؤذَنُ لَها ما بَقِیَ عَلَی الأَرضِ مُتَنَفِّسٌ . (4)



1- .. کامل الزیارات : ص 182 ح 248 ، قصص الأنبیاء : ص 221 ح 293 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 210 ح 20 .
2- .. کامل الزیارات : ص 183 ح 251 وص 186 ح 262 عن أبی سلمه عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 211 ح 23 .
3- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 225 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 312 ، کفایه الطالب : ص 437 ؛ شرح الأخبار : ج 3 ص 546 الرقم 1123 .
4- .کامل الزیارات : ص 144 ح 170 ، تفسیر فرات : ص 171 ح 219 وفیه «النباتات» بدل «الحیتان» ، بحار الأنوار : ج 44 ص 264 ح 22 .



کامل الزیارات به نقل از محمّد بن علی حلبی ، از امام صادق علیه السلام ، در باره آیه : «آسمان و زمین بر آنها گریه نکردند و بِدانها مهلت داده نشد» : از هنگامی که یحیی بن زکریّا علیه السلام کشته شد ، آسمان بر کسی گریه نکرد ، تا آن که حسین علیه السلام کشته شد و آسمان بر او گریست .

کامل الزیارات به نقل از جابر ، از امام باقر علیه السلام : آسمان پس از یحیی بن زکریّا علیه السلام ، بر هیچ کس گریه نکرد ، جز بر حسین بن علی علیه السلام که چهل روز بر او گریست .

تاریخ دمشق به نقل از ابن سیرین : آسمان پس از یحیی بن زکریّا علیه السلام ، بر کسی جز حسین بن علی علیه السلام نَگِریست .

کامل الزیارات به نقل از مِسمَع بن عبد الملک ، از امام صادق علیه السلام : حسین علیه السلام همراه مادرش بود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را گرفت و فرمود : «خدا ، قاتلانت را لعنت کند ! خدا ، لعنت کند کسانی را که [جامه ات را] از تو به تاراج می برند ! . . . [تو کسی هستی که ]پیش از او ، هیچ کس مانند وی کشته نشده و آسمان ها و زمین ها و فرشتگان و جانورانِ کوهستان و ماهیان دریا ، بر او می گِریند و اگر اجازه داشته یابند ، هیچ موجود زنده ای را بر زمین ، باقی نخواهند گذاشت» .



الملهوف عن بشیر بن حذلم عن علیّ بن الحسین [زین العابدین] علیه السلام مِن خُطبَهٍ خَطَبَها عِندَ رُجوعِهِ بِالنِّساءِ وَالأَطفالِ مِن کَربَلاءَ ، وذلِکَ قُربَ المَدینَهِ : أیُّهَا النّاسُ ، فَأَیُّ رِجالاتٍ مِنکُم یُسَرّونَ بَعدَ قَتلِهِ ؟ أم أیَّهُ عَینٍ مِنکُم تَحبِسُ دَمعَها وتَضَنُّ عَنِ انهِمالِها ؟ فَلَقَد بَکَتِ السَّبعُ الشِّدادُ لِقَتلِهِ ، وبَکَتِ البِحارُ بِأَمواجِها ، وَالسَّماواتُ بِأَرکانِها ، وَالأَرضُ بِأَرجائِها ، وَالأَشجارُ بِأَغصانِها ، وَالحیتانُ فی لُجَجِ البِحارِ ، وَالمَلائِکَهُ المُقَرَّبونَ ، وأهلُ السَّماواتِ أجمَعونَ (1) !!

کامل الزیارات عن أبی حمزه الثمالی عن الصادق علیه السلام فی زِیارَهِ الحُسَینِ علیه السلام : یا سَیِّدی ، بَکَیتُکَ یا خِیَرَهَ اللّهِ وَابنَ خِیَرَتِهِ ، وحُقَّ لی أن أبکِیَکَ وقَد بَکَتکَ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ وَالجِبالُ وَالبِحارُ ، فَما عُذری إن لَم أبکِکَ وقَد بَکاکَ حَبیبُ رَبّی ، وبَکَتکَ الأَئِمَّهُ علیهم السلام ، وبَکاکَ مَن دونَ سِدرَهِ المُنتَهی (2) إلَی الثَّری جَزَعا عَلَیکَ . (3)

الکافی عن الحسین بن ثویر عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :إنَّ أبا عَبدِ اللّهِ الحُسَینَ علیه السلام لَمّا قَضی بَکَتِ عَلَیهِ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرَضونَ السَّبعُ وما فیهِنَّ وما بَینَهُنَّ ، ومَن یَنقَلِبُ فِی الجَنَّهِ وَالنّارِ مِن خَلقِ رَبِّنا ، وما یُری وما لا یُری . (4)

کامل الزیارات عن حنّان بن سدیر عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ : ما تَقولُ فی زِیارَهِ الحُسَینِ علیه السلام . فَقالَ : زُرهُ ولا تَجفُهُ (5) ؛ فَإِنَّهُ سَیِّدُ الشُّهَداءِ ، وسَیِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ، وشَبیهُ یَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیه السلام ، وعَلَیهِما بَکَتِ السَّماءُ وَالأَرضُ . (6)

.

1- .الملهوف : ص 229 ، مثیر الأحزان : ص 113 نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 148 .
2- .سدره المنتهی : هی شجره سدر فی أعلی نقطه من الحبه و فی اقرب نقطه من العرش الإلهی
3- .کامل الزیارات : ص 409 ح 639 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 182 ح 30 .
4- .الکافی : ج 4 ص 575 ح 2 ، کامل الزیارات : ص 167 ح 218 ، الأمالی للطوسی : ص 54 ح 73 عن الحسین بن أبی فاخته ، بحار الأنوار : ج 45 ص 202 ح 3 .
5- .جَفَوتُ الرَّجلَ أجفُوهُ : أعرضت عنه (المصباح المنیر : ص 104 «جفا») .
6- .کامل الزیارات : ص 486 ح 741 ص 184 ح 255 ، قرب الإسناد : ص 99 ح 366 بزیاده «شباب» بعد «فإنّه سیّد» ، بحار الأنوار : ج 45 ص 212 ح 27 .



الملهوف به نقل از بشیر بن حَذلَم : امام زین العابدین علیه السلام هنگامی که همراه زنان و کودکان ، از کربلا باز می گشت ، در نزدیکی مدینه ، خطبه ای خواند که در آن آمده است : «ای مردم ! کدام یک از مردانتان ، پس از شهادت حسین علیه السلام ، شادی می بیند؟ یا کدامین چشم ، اشک خود را نگاه داشته و از ریختن آن ، بخل می ورزد؟ بی تردید ، آسمان های استوارِ هفتگانه و نیز دریاها با امواجشان ، آسمان ها با ستون هایشان ، زمین با کرانه هایش ، درختان با شاخه هایشان و ماهی ها در ژرفای دریاها ، و نیز فرشتگان مقرّب و همه ساکنان آسمان ، بر شهادت او گریستند» .

کامل الزیارات به نقل از ابو حمزه ثمالی ، از امام صادق علیه السلام ، در ضمن زیارت امام حسین علیه السلام : ای سَرور من ! بر تو گریسته ام و ای برگزیده خدا و فرزند برگزیده او سزاوار است که بر تویی بگریم که آسمان ها و زمین ها و کوه ها و دریاها ، بر تو گریسته اند . من چه عذری دارم ، اگر بر تو نگِریم ، در حالی که محبوب خدایم [محمّد صلی الله علیه و آله ] ، بر تو گریسته است و نیز امامان علیهم السلام و از سِدرَه المُنتهی (بالاترین جایگاهِ هستی) (1) گرفته تا زمین ، همگان از سرِ بی تابی ، بر تو گریسته اند .

الکافی به نقل از حسین بن ثُوَیر ، از امام صادق علیه السلام : هنگامی که حسین علیه السلام در گذشت ، آسمان ها و زمین های هفتگانه و آنچه در آنها و میان آنها بود ، بر او گریستند و نیز همه آفریدگان خدا در بهشت و دوزخ ، و هر آنچه دیده می شود و نمی شود .

کامل الزیارات به نقل از حنّان بن سَدیر : از امام صادق علیه السلام پرسیدم : در باره زیارت امام حسین علیه السلام ، چه می فرمایی ؟ فرمود : «او را زیارت کن و بی وفایی مکن ؛ چرا که او سَرور شهیدان ، سَرور جوانان بهشتی و همسان با یحیی بن زکریّا علیه السلام است که آسمان و زمین ، [تنها] بر این دو گریسته اند» .

.

1- .سِدرهُ المنتهی : درخت سدری که در بالاترین نقطه بهشت و نزدیک ترین نقطه به عرش خداوند ، قرار دارد .



علل الشرائع عن جبله المکّیه :سَمِعتُ میثمَ التَّمّارَ یَقولُ : وَاللّهِ ، لَتَقتُلُ هذِهِ الاُمَّهُ ابنَ نَبِیِّها فِی المُحَرَّمِ لِعَشرٍ یَمضینَ مِنهُ ، ولَیَتَّخِذَنَّ أعداءُ اللّهِ ذلِکَ الیَومَ یَومَ بَرَکَهٍ ، وإنَّ ذلِکَ لَکائِنٌ قَد سَبَقَ فی عِلمِ اللّهِ تَعالی ذِکرُهُ ، أعلَمُ ذلِکَ بِعَهدٍ عَهِدَهُ إلَیَّ مَولایَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام ، ولَقَد أخبَرَنی أنَّهُ یَبکی عَلَیهِ کُلُّ شَیءٍ ، حَتَّی الوُحوشِ فِی الفَلَواتِ ، وَالحیتانِ فِی البَحرِ ، وَالطَّیرِ فِی السَّماءِ ، ویَبکی عَلَیهِ الشَّمسُ وَالقَمَرُ وَالنُّجومُ ، وَالسَّماءُ وَالأَرضُ ، ومُؤمِنُو الإِنسِ وَالجِنِّ ، وجَمیعُ مَلائِکَهِ السَّماواتِ وَالأَرَضینَ ، ورِضوانُ ومالِکٌ وحَمَلَهُ العَرشِ ، وتَمطُرُ السَّماءُ دَما ورِمادا ... یا جَبَلَهُ ، إذا نَظَرتِ السَّماءَ حَمراءَ کَأَنَّها دَمٌ عَبیطٌ فَاعلَمی أنَّ سَیِّدَ الشُّهَداءِ الحُسَینَ علیه السلام قَد قُتِلَ . قالَت جَبَلَهُ : فَخَرَجتُ ذاتَ یَومٍ فَرَأَیتُ الشَّمسَ عَلَی الحیطانِ کَأَنَّهَا المَلاحِفُ المُعَصفَرَهُ ، فَصِحتُ حینَئِذٍ وبَکَیتُ ، وقُلتُ : قَد وَاللّهِ قُتِلَ سَیِّدُنَا الحُسَینُ علیه السلام . (1)

شرح الأخبار عن امرأه کعب :قیلَ لَهُ [أی لِکَعبٍ] : قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ! قالَ : لا وَاللّهِ ما قُتِلَ ، ولَو قُتِلَ نَهارا لَما أمسَیتُم حَتّی تَرَوا لِذلِکَ عَلامَهً ، ولَو قُتِلَ لَیلاً [لَما] (2) أصبَحتُم حَتّی تَرَوا لِذلِکَ عَلامَهً . قالَت : فَلَمّا أمسَوا احمَرَّ اُفُقُ المَساءِ ، فَقالَ : ألا إنَّهُ قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ؛ بَکَتِ السَّماءُ عَلَیهِ کَما بَکَت عَلی یَحیَی بنِ زَکَرِیّا علیه السلام . (3)

.

1- .علل الشرائع : ص 228 ح 3 ، الأمالی للصدوق : ص 189 ح 198 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 54 وفیه «تمطر السماء دما ورمادا» فقط ، بحار الأنوار : ج 45 ص 202 ح 4 .
2- .هذه الکلمه سقطت من المصدر ، وأثبتناها لاقتضاء السیاق .
3- .شرح الأخبار : ج 3 ص 174 الرقم 1124 .



علل الشرائع به نقل از جَبَله مکّی : شنیدم که میثم تمّار می گوید : «به خدا سوگند ، ده روز که از محرّم بگذرد ، این امّت ، فرزند پیامبر خود را خواهند کشت و دشمنان خدا ، آن روز را روزی مبارک خواهند شمرد . این واقعه ، رخ خواهد داد و در علم پیشین خدای متعال ، از آن یاد شده [و حتمیت یافته] است . این را از مولایم امیر مؤمنان علیه السلام که [خصوصی] به من گفت ، می دانم . ایشان همچنین ، به من خبر داد که هر چیزی بر او خواهد گریست ، حتّی حیوانات وحشی بیابان ها و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و آسمان و زمین ، و آدمیان و جنّیانِ باایمان ، همه فرشتگان آسمان ها و زمین ها ، و نیز رضوان (فرشته نگهبان بهشت) و مالک (فرشته نگهبان دوزخ) و حاملان عرش الهی ، [همه بر او خواهند گریست] و آسمان ، خون و خاکستر خواهد بارید . . . . ای جبله ! هنگامی که آسمان را مانند خون تازه ، دیدی ، بدان که سَرور شهیدان ، حسین علیه السلام ، به شهادت رسیده است» . روزی بیرون آمدم و نور خورشید را بر دیوارها ، همانند ملحفه های زعفرانی رنگ دیدم . پس فریاد زدم و گریستم و گفتم : به خدا سوگند ، سَرورمان حسین علیه السلام ، کشته شد !

شرح الأخبار به نقل از همسر کعب : به کعب گفته شد : حسین بن علی ، کشته شد! او گفت : نه ، به خدا سوگند ، کشته نشده است ؛ زیرا اگر در روز ، کشته شده بود ، شب نرسیده ، نشانه آن را می دیدید و اگر شبْ هنگام ، کشته شده بود ، تا صبح ، نشانه آن را می دیدید . شب که فرا رسید ، افق آسمان ، قرمز شد و کعب گفت : هان که حسین بن علی ، کشته شد ! آسمان بر او گریست ، همان گونه که بر یحیی بن زکریّا گریست .



2 / 9دَمٌ عَبیطٌ تَحتَ الأَحجارِکامل الزیارات عن أبی بصیر عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :بَعَثَ هِشامُ بنُ عَبدِ المَلِکِ إلی أبی ، فَأَشخَصَهُ إلَی الشّامِ ، فَلَمّا دَخَلَ عَلَیهِ قالَ لَهُ : یا أبا جَعفَرٍ ، أشخَصناکَ لِنَسأَلَکَ عَن مَسأَلَهٍ لَم یَصلُح أن یَسأَلَکَ عَنها غَیری ، ولا أعلَمُ فِی الأَرضِ خَلقا یَنبَغی أن یَعرِفَ أو عَرَفَ هذِهِ المَسأَلَهَ إن کان إلّا واحِدا . فَقالَ أبی : لِیَسأَلنی أمیرُ المُؤمِنینَ عَمّا أحَبَّ ، فَإِن عَلِمتُ أجَبتُ ذلِکَ وإن لَم أعلَم قُلتُ : لا أدری ، وکانَ الصِّدقُ أولی بی . فَقالَ هِشامٌ : أخبِرنی عَنِ اللَّیلَهِ الَّتی قُتِلَ فیها عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، بِمَا استَدَلَّ بِهِ الغائِبُ عَنِ المِصرِ الَّذی قُتِلَ فیهِ عَلی قَتلِهِ ، ومَا العَلامَهُ فیهِ لِلنّاسِ ؟ فَإِن عَلِمتَ ذلِکَ وأجَبتَ فَأَخبِرنی : هَل کانَ تِلکَ العَلامَهُ لِغَیرِ عَلِیٍّ علیه السلام فی قَتلِهِ ؟ فَقالَ لَهُ أبی : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ! إنَّهُ لَمّا کانَ تِلکَ اللَّیلَهُ الَّتی قُتِلَ فیها أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام لَم یُرفَع عَن وَجهِ الأَرضِ حَجَرٌ إلّا وُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ عَبیطٌ ، حَتّی طَلَعَ الفَجرُ ، وکَذلِکَ کانَتِ اللَّیلَهُ الَّتی قُتِلَ فیها هارونُ أخو موسی علیهماالسلام ، وکَذلِکَ کانَتِ اللَّیلَهُ الَّتی قُتِلَ فیها یوشَعُ بنُ نونٍ علیه السلام ، وکَذلِکَ کانَتِ اللَّیلَهُ الَّتی رُفِعَ فیها عیسَی بنُ مَریَمَ علیه السلام إلَی السَّماءِ ، وکَذلِکَ کانَتِ اللَّیلَهُ الَّتی قُتِلَ فیها شَمعونُ بنُ حَمّونَ الصَّفا علیه السلام ، وکَذلِکَ کانَتِ اللَّیلَهُ الَّتی قُتِلَ فیها عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، وکَذلِکَ کانَتِ اللَّیلَهُ الَّتی قُتِلَ فیهَا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام . (1)



1- .کامل الزیارات : ص 158 ح 197 ، قصص الأنبیاء : ص 143 ح 155 ولیس فیه «وکذلک کانت اللیله التی قتل فیها شمعون» إلی «طالب» ، بحار الأنوار : ج 45 ص 203 ح 5 .



2 / 9خون تازه در زیر سنگ ها

کامل الزیارات به نقل از ابو بصیر ، از امام صادق علیه السلام : هشام بن عبد الملک ، به سوی پدرم (باقر علیه السلام ) فرستاد و او را به شام فرا خواند . هنگامی که ایشان نزد هشام رسید ، او با احترام گفت : ای ابو جعفر ! ما تو را فرا خوانده ایم تا مسئله ای را از تو بپرسیم که صلاح نیست کسی جز من ، آن را از تو بپرسد و جز یک نفر اگر باشد ، کس دیگری را نمی شناسم که بتواند این مسئله را پاسخ دهد و یا پاسخش را بداند . پدرم فرمود : «فرمان روای مؤمنان ، هر چه دوست دارد ، از من بپرسد تا اگر می دانم ، پاسخ بگویم و اگر نمی دانم ، بگویم نمی دانم . برای من ، راستگویی سزاواراتر است» . هشام گفت : در باره شبی برایم بگو که علی بن ابی طالب کشته شد . چگونه کسانی که در آن شهر نبودند ، به کشته شدنش پی بردند ؟ نشانه آن برای مردم ، چه بود؟ اگر پاسخ این را می دانی ، به من بگو که آیا آن نشانه ، برای کشته شدن کسی جز علی هم بوده است؟ پدرم به او فرمود : «ای فرمان روای مؤمنان ! در آن شبی که امیر مؤمنان علی علیه السلام کشته شد ، تا سپیده دم ، هر سنگی را که از روی زمین بر می داشتند ، زیرش خون تازه می یافتند . شبِ کشته شدن هارون برادر موسی علیه السلام نیز همین گونه بود . شبِ کشته شدن یوشع بن نون علیه السلام نیز همین گونه بود . شبِ به آسمان رفتن عیسی بن مریم علیه السلام نیز همین گونه بود . شب کشته شدن شمعون ، فرزند حَمّونِ صفا علیه السلام نیز همین گونه بود . شب کشته شدن علی بن ابی طالب علیه السلام و شب کشته شدن حسین بن علی علیه السلام نیز همین گونه بود» .



الخرائج والجرائح :رُوِیَ عَنِ الصّادِقِ علیه السلام أنَّ عَبدَ المَلِکِ بنَ مَروانَ کَتَبَ إلی عامِلِهِ بِالمَدینَهِ وفی رِوایَهٍ : هِشامَ بنَ عَبدِ المَلِکِ : أن وَجِّه إلَیَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ . فَخَرَجَ أبی وأخرَجَنی مَعَهُ ، فَمَضَینا حَتّی أتَینا مَدیَنَ (1) شُعَیبٍ علیه السلام ، فَإِذا نَحنُ بِدَیرٍ (2) عَظیمِ البُنیانِ وعَلی بابِهِ أقوامٌ ، عَلَیهِم ثِیابُ صوفٍ خَشِنَهٌ ، فَأَلبَسَنی والِدی ، ولَبِسَ ثِیابا خَشِنَهً ، وأخَذَ بِیَدی حَتّی جِئنا وجَلَسنا عِندَ القَومِ ، فَدَخَلنا مَعَ القَومِ الدَّیرَ ، فَرَأَینا شَیخا قَد سَقَطَ حاجِباهُ عَلی عَینَیهِ مِنَ الکِبَرِ ، فَنَظَرَ إلَینا ، فَقالَ لِأَبی : أنتَ مِنّا أم مِن هذِهِ الاُمَّهِ المَرحومَهِ ؟ قالَ : لا ، بَل مِن هذِهِ الاُمَّهِ المَرحومَهِ . قالَ : مِن عُلَمائِها أم مِن جُهّالِها ؟ قالَ أبی : مِن عُلَمائِها . قالَ : أسأَلُکَ عَن مَسأَلَهٍ ، قالَ لَه : سَل ما شِئتَ... . وَسَأَلَ عَن مَسائلَ کَثیرَهٍ وَأَجابَ أَبی عَنها... . ثُمَّ ارتَحَلنا حَتّی أتَینا عَبدَ المَلِکِ ... وقالَ : عُرِضَت لی مَسأَلَهٌ لَم یَعرِفهَا العُلَماءُ ! فَأَخبِرنی ، إذا قَتَلَت هذِهِ الاُمَّهُ إمامَهَا المَفروضَ طاعَتُهُ عَلَیهِم ، أیَّ عِبرَهٍ یُریهُمُ اللّهُ فی ذلِکَ الیَومِ ؟ قالَ أبی : إذا کانَ کَذلِکَ لا یَرفَعونَ حَجَرا إلّا ویَرَونَ تَحتَهُ دَما عَبیطا . فَقَبَّلَ عَبدُ المَلِکِ رَأسَ أبی ، وقالَ : صَدَقتَ ، إنَّ فِی الیَومِ الَّذی قُتِلَ فیهِ أبوکَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام کانَ عَلی بابِ أبی مَروانَ حَجَرٌ عَظیمٌ ، فَأَمَرَ أن یَرفَعوهُ ، فَرَأَینا تَحتَهُ دَما عَبیطا یَغلی ، وکانَ لی أیضا حَوضٌ کَبیرٌ فی بُستانی ، وکانَ حافَتاهُ حِجارَهً سَوداءَ ، فَأَمَرتُ أن تُرفَعَ ویوضَعَ مَکانَها حِجارَهٌ بیضٌ ، وکانَ فی ذلِکَ الیَومِ قَتلُ الحُسَینِ علیه السلام ، فَرَأَیتُ دَما عَبیطا یَغلی تَحتَها ، أفَتُقیمُ عِندَنا ولَکَ مِنَ الکَراماتِ ما تَشاءُ ، أم تَرجِعُ ؟ قالَ أبی : بَل أرجِعُ إلی قَبرِ جَدّی . فَأَذِنَ لَهُ بِالاِنصِرافِ . (3)

.

1- .مَدْیَن : مدینه علی بحر القلزم محاذیه لتبوک علی نحو من ستّ مراحل ، وهی أکبر من تبوک ، وبها البئر التی استقی منها موسی علیه السلام لسائمه شُعیب (معجم البلدان : ج 5 ص 77) وراجع : الخریطه رقم 5 فی آخر مجلّد 8 .
2- .الدَّیْرُ : خان النصاری (القاموس المحیط : ج 2 ص 33 «دیر») .
3- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 291 ح 25 ، بحار الأنوار : ج 10 ص 152 ح 3 .



الخرائج و الجرائح :از امام صادق علیه السلام روایت شده است که : عبد الملک بن مروان و به روایتی ، هشام بن عبد الملک ، به فرماندارش در مدینه نوشت : محمّد بن علی [باقر ]را به سوی من ، روانه کن . پدرم روانه شد و مرا نیز با خود برد . ما رفتیم تا به مَدْیَنِ (1) شعیب علیه السلام رسیدیم . در آن جا ، دِیری (صومعه ای) بزرگ دیدیم که افرادی با لباس های پشمینه و زِبر ، بر درِ آن ایستاده بودند . پدرم بر من لباس پوشاند و خود نیز لباس زبری پوشید . سپس دستم را گرفت و آمدیم تا نزد آن افراد نشستیم و با ایشان وارد دیر شدیم . در آن جا پیرمرد سال خورده ای را دیدیم که ابروهایش ، روی چشم هایش ریخته بودند . او به ما نگریست و به پدرم گفت : تو از ما (نَصارا) هستی، یا از این امّت که مورد رحمت اند ؟ پدرم فرمود : «نه ! من از این امّتم که مورد رحمت اند» . او گفت : از عالمانِ آن هستی ، یا از جاهلان آن ؟ پدرم فرمود : «از عالمان آن» . گفت : از تو مسئله ای می پرسم . پدرم فرمود : «آنچه می خواهی ، بپرس»... . او هم پرسش های فراوانی پرسید و پدرم به همه آنها پاسخ داد. . . . سپس رفتیم تا نزد عبد الملک رسیدیم . . . و او گفت : مسئله ای برایم پیش آمده که عالمان ، پاسخ آن را نمی دانند . به من بگو که هر گاه این امّت ، پیشوای واجب الاطاعه خود را بکشند ، خداوند ، چه عبرتی را در آن روز ، به ایشان نشان می دهد ؟ پدرم گفت : «هر گاه این گونه شود ، سنگی را بلند نمی کنند ، مگر آن که زیرش ، خون تازه خواهند دید» . عبد الملک، سر پدرم را بوسید و گفت : راست گفتی . در روزی که پدرت علی بن ابی طالب کشته شد ، پدرم مروان ، فرمان داد سنگ بزرگی را که بر درِ [خانه] او بود ، بردارند و ما در زیر آن ، خون تازه ای را دیدیم که می جوشید . من نیز خود ، حوض آب بزرگی در باغم داشتم که در دو سوی آن ، سنگ های سیاه بود . دستور دادم که برداشته شوند و به جایشان ، سنگ سفید گذاشته شود . از قضا در همان روز ، حسین کشته شده بود . من دیدم که از زیر آن سنگ ها ، خون تازه می جوشد . اینک ، آیا نزد ما می مانی تا با هر آنچه بخواهی ، احترامت کنیم ، یا باز می گردی؟ پدرم فرمود : «به نزد قبر جدّم (پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ) باز می گردم» . عبد الملک نیز اجازه بازگشت داد .

.

1- .مَدْیَن شعیب7 ، شهری است در ساحل دریای قُلزم (دریای سرخ) که به موازات تبوک قرار گرفته و از تبوک ، بزرگ تر است . چاهی که موسی7 از آن برای گوسفندان شعیب7 آب کشید ، در آن جاست (ر . ک : نقشه شماره 5 در پایان جلد 8) .



الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) عن محمّد بن عمر بن علیّ :أرسَلَ عَبدُ المَلِکِ إلَی ابنِ رَأسِ الجالوتِ (1) ، فَقالَ : هَل کانَ فی قَتلِ الحُسَینِ علیه السلام عَلامَهٌ ؟ فَقالَ ابنُ رَأسِ الجالوتِ : ما کُشِفَ یَومَئِذٍ حَجَرٌ إلّا وُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ عَبیطٌ . (2)

المعجم الکبیر عن الزهری :لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، لَم یُرفَع حَجَرٌ بِبَیتِ المَقدِسِ إلّا وُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ عَبیطٌ . (3)

المعجم الکبیر عن الزهری :قالَ لی عَبدُ المَلِکِ بنُ مَروانَ : أیُّ واحِدٍ أنتَ إن أخبَرتَنی أیُّ عَلامَهٍ کانَت یَومَ قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ ؟ قالَ : قُلتُ : لَم تُرفَع حَصاهٌ بِبَیتِ المَقدِسِ إلّا وُجِدَ تَحتَها دَمٌ عَبیطٌ . فَقالَ عَبدُ المَلِکِ : إنّی وإیّاکَ فی هذَا الحَدیثِ لَقَرینانِ . (4)

.

1- .هو الشخصیه المبرزه و المقوّمه عند الیهود فی البلاد الاسلامیه
2- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 506 الرقم 473 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 5 ص 16 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 230 ، کفایه الطالب : ص 443 ، الصواعق المحرقه : ص 194 عن أبی سعید ، وفیه «ما رفع حجر من الدنیا إلّا وتحته دم عبیط» .
3- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 113 الرقم 2834 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 314 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2637 کلاهما نحوه ؛ إثبات الوصیّه : ص 178 ، الأمالی للشجری : ج 1 ص 178 ولیس فیهما «ببیت المقدس» ، روضه الواعظین : ص 212 ، إعلام الوری : ج 1 ص 430 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 216 .
4- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 119 الرقم 2856 ، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 506 الرقم 472 ، تهذیب الکمال : ج 6 ص 434 ، دلائل النبوّه للبیهقی : ج 6 ص 471 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 229 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 5 ص 16 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 90 ، المحن : ص 153 و154 ؛ کامل الزیارات : ص 161 الرقم 199 وص 188 الرقم 266 کلّها نحوه ، مثیر الأحزان : ص 82 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 59 وص 268 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 205 الرقم 7 .



الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) به نقل از محمّد بن عمر بن علی : عبد الملک به سوی پسرِ رأسُ الجالوت (1) فرستاد و پرسید : آیا در کشته شدن حسین ، نشانه ای ظاهر شد؟ فرزند رأس الجالوت گفت : در آن روز ، سنگی کنار نرفت ، مگر آن که در زیرش خون تازه دیده شد .

المعجم الکبیر به نقل از زُهْری : هنگامی که حسین بن علی علیه السلام کشته شد ، سنگی در بیت المقدّس بلند نشد ، مگر آن که در زیرش ، خون تازه دیده شد .

المعجم الکبیر به نقل از زُهْری : عبد الملک بن مروان ، به من گفت : تو از کدام گروه هستی؟ به من بگو که در روز کشته شدن حسین بن علی ، چه نشانه ای بود؟ گفتم : سنگ ریزه ای را در بیت المقدّس بر نداشتند ، مگر آن که در زیرش ، خون تازه دیده شد . عبد الملک گفت : من و تو در این حدیث ، مثل هم (در یک گروه) هستیم .

.

1- .رأس الجالوت: بزرگِ یهودیانِ سرزمین های اسلامی.



العقد الفرید عن الزهری :خَرَجتُ مَعَ قُتَیبَهَ اُریدُ المَصِّیصَهَ (1) ، فَقَدِمنا عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَبدِ المَلِکِ بنِ مَروانَ ، وإذا هُوَ قاعِدٌ فی إیوانٍ لَهُ ، وإذا سِماطانِ مِنَ النّاسِ عَلی بابِ الإِیوانِ ، فَإِذا أرادَ حاجَهً قالَها لِلَّذی یَلیهِ ، حَتّی تَبلُغَ المَسأَلَهُ بابَ الإِیوانِ ، ولا یَمشی أحَدٌ بَینَ السِّماطَینِ . قالَ الزُّهرِیُّ : فَجِئنا فَقُمنا عَلی بابِ الإِیوانِ ، فَقالَ عَبدُ المَلِکِ لِلَّذی عَن یَمینِهِ : هَل بَلَغَکُم أیُّ شَیءٍ أصبَحَ فی بَیتِ المَقدِسِ لَیلَهَ قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ ؟ قالَ : فَسَأَلَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُما صاحِبَهُ حَتّی بَلَغَتِ المَسأَلَهُ البابَ ، فَلَم یَرُدَّ أحَدٌ فیها شَیئا . قالَ الزُّهرِیُّ : فَقُلتُ : عِندی فی هذا عِلمٌ . قالَ : فَرَجَعَتِ المَسأَلَهُ رَجُلاً عَن رَجُلٍ حَتَّی انتَهَت إلی عَبدِ المَلِکِ . قالَ : فَدُعیتُ ، فَمَشَیتُ بَینَ السِّماطَینِ ، فَلَمَّا انتَهَیتُ إلی عَبدِ المَلِکِ سَلَّمتُ عَلَیهِ . فَقالَ لی : مَن أنتَ ؟ قُلتُ : أنَا مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمِ بنِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ شِهابٍ الزُّهرِیُّ . قالَ : فَعَرِّفنی بِالنَّسَبِ ، وکانَ عَبدُ المَلِکِ طَلّابَهً لِلحَدیثِ ، فَعَرَّفتُهُ ، فَقالَ : ما أصبَحَ بِبَیتِ المَقدِسِ یَومَ قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ؟ قالَ الزُّهرِیُّ : ... إنَّهُ لَم یُرفَع تِلکَ اللَّیلَهَ الَّتی صَبیحَتَها قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام حَجَرٌ فی بَیتِ المَقدِسِ إلّا وُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ عَبیطٌ . (2)

.

1- .المَصِّیصَه : مدینه علی شاطئ جیحان من ثغور الشام ، بین إنطاکیه وبلاد الروم (معجم البلدان : ج 5 ص 145) وراجع : الخریطه رقم 5 فی آخر مجلّد 8 .
2- .العقد الفرید : ج 3 ص 370 .



العِقد الفرید به نقل از زُهْری : با قُتیبه ، به سوی مَصّیصه (1) بیرون رفتیم و بر امیر مؤمنان ، عبد الملک بن مروان ، وارد شدیم . او در حالی در ایوانش نشسته بود که دو صف از مردم ، بر درِ ایوان بودند و هر گاه حاجتی داشت ، به نفرِ کنار دست خود می گفت تا [او به کناری اش بگوید و ]به درِ ایوان [و سر صف] برسد . هیچ کس در میان دو صف ، راه نمی رفت . ما نیز آمدیم و بر درِ ایوان ایستادیم . عبد الملک به کسی که سمت راستش بود ، گفت : آیا در باره وقایع شبی که حسین بن علی کشته شد ، چیزی (روایتی) به شما رسیده است ؟ این سؤال را هر یک ، از کنارْ دستی خود پرسید ، تا به در رسید ؛ ولی هیچ کدام ، پاسخی ندادند . گفتم : من در این باره ، چیزی می دانم . این حرفِ من ، یک به یک اطّلاع داده شد ، تا به عبد الملک رسید . آن گاه ، فرا خوانده شدم و از میان دو صف گذشتم . چون به عبد الملک رسیدم ، بر او سلام دادم . به من گفت : تو ، که هستی ؟ گفتم : من ، محمّد بن مسلم بن عُبَید اللّه بن شهاب زُهْری هستم . گفت : خود را با نسب ، به من بشناسان . عبد الملک ، بسیار طالب حدیث بود . خود را با نسب ، به او شناساندم و او گفت : روزی که حسین بن علی بن ابی طالب کشته شد ، در بیت المقدّس، چه رخ داد؟ گفتم : ... شبی که صبحش حسین بن علی بن ابی طالب کشته شد ، هیچ سنگی را در بیت المقدّس بر نداشتند ، مگر آن که در زیرش ، خون تازه پیدا شد .

.

1- .مَصّیصه ، شهری است در کناره رود جیحان از مرزهای شام، که میان اَنطاکیه و شهرهای رومِ شرقی (آناتولی) قرار دارد (ر . ک : نقشه شماره 5 در پایان جلد 8) .



المعجم الکبیر عن ابن شهاب :ما رُفِعَ بِالشّامِ حَجَرٌ یَومَ قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام إلّا عَن دَمٍ . (1)

2 / 10نِیاحَهُ الجِنِّفضائل الصحابه لابن حنبل عن عمّار عن اُمّ سلمه :سَمِعتُ الجِنَّ یَبکینَ عَلی حُسَینٍ علیه السلام . قالَ : وقالَت اُمُّ سَلَمَهَ : سَمِعتُ الجِنَّ تَنوحُ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام . (2)

المعجم الکبیر عن اُمّ سلمه :ما سَمِعتُ نَوحَ الجِنِّ مُنذُ قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إلَا اللَّیلَهَ ، وما أرَی ابنی إلّا قَد قُتِلَ تَعِنی الحُسَینَ علیه السلام ، فَقالَت لِجارِیَتِها : اُخرُجی فَسَلی فَأَخبَرَت أَنَّهُ قَد قُتِلَ وإذَا جِنِّیَّهٌ تَنوحُ : ألا یا عَینُ فَاحتَفِلی بِجَهدِومَن یَبکی عَلَی الشُّهَداءِ بَعدی ؟ عَلی رَهطٍ تَقودُهُم المَنایاإلی مُتَحَیِّرٍ (3) فی مُلکِ عَبدِ (4) . (5)

.

1- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 113 الرقم 2835 ، أنساب الأشراف : ج 3 ص 425 ، ذخائر العقبی : ص 249 ، المحن : ص 153 ، الصواعق المحرقه : ص 194 ؛ مثیر الأحزان : ص 82 نقلاً عن البلاذری فی مختاره وکلاهما نحوه ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 266 الرقم 731 وفی الثلاثه الأخیره بزیاده «عبیط» فی آخرها .
2- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 776 الرقم 1373 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 5 ص 17 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 316 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 239 ، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 504 الرقم 468 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 121 الرقم 2862 ، تهذیب الکمال : ج 6 ص 441 ، الإصابه : ج 2 ص 72 ، المحن : ص 151 ، ذخائر العقبی : ص 255 ولیس فی الستّه الأخیره صدره .
3- .کذا فی المصدر ، والصواب : «مُتَجَبِّرٍ» کما فی بعض نسخ المصدر الخطیّه وکثیر من المصادر .
4- .فی کامل الزیارات : «من نَسلِ عَبدِ» .
5- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 122 الرقم 2869 ،تهذیب الکمال : ج 6 ص 441 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 241 ، تذکره الخواصّ : ص 269 نحوه ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 95 ، کفایه الطالب : ص 442 ؛ الأمالی للصدوق : ص 202 الرقم 218 ، کامل الزیارات : ص 189 الرقم 268 ، روضه الواعظین : ص 188 ، مثیر الأحزان : ص 108 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 62وفی الخمسه الأخیره نحوه ، شرح الأخبار : ج 3 ص 167 الرقم 1107 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 238 الرقم 8 ؛ وراجع : الفتوح : ج 5 ص 70 .



المعجم الکبیر به نقل از ابن شهاب [زُهری] : روز کشته شدن حسین بن علی علیه السلام ، هیچ سنگی را در شام بر نداشتند ، مگر آن که در زیرش ، خون بود . (1)

2 / 10نوحه گریِ جِنّیان

فضائل الصحابه ، ابن حنبل به نقل از عمّار : امّ سلمه گفت : صدای جنّیان را شنیدم که بر حسین علیه السلام می گریند . و نیز گفت : نوحه خوانی جنّیان بر حسین علیه السلام را [هم] شنیدم . (2)

المعجم الکبیر :امّ سلمه [در شبانگاه شهادت حسین علیه السلام ] گفت : از هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ، جز امشب ، صدای نوحه جنّیان را نشنیده بودم و جز این نمی بینم که فرزندم ، کشته شده است . منظور اُمّ سلمه ، حسین علیه السلام بود . او سپس به کنیزش گفت : بیرون برو و پُرس و جو کن [که چه خبر است] . او [رفت و چون باز گشت ،] خبر داد که حسین علیه السلام کشته شده است . در آن هنگام ، زنی جنّی ، چنین نوحه می خوانْد که : ای دیده ! با سعی تمام ، پُر از اشک شو!پس از من ، چه کسی بر شهیدان می گرید ؟ بر همان گروهی که مرگ ، آنها را می بُردبه سوی فرومایه ای متکبّر در سلطنت ؟ (3)

.

1- .در برخی نقل ها، «خون تازه» آمده است.
2- .در برخی نقل ها، فقط ذیل حدیث آمده است .
3- .این مصرع در منابع تاریخی ، به گونه های متفاوتی نقل شده است . ما در ترجمه ، حاصل مجموع نقل ها را آوردیم .



کامل الزیارات عن علیّ بن الحزور :سَمِعتُ لَیلی وهِیَ تَقولُ : سَمِعتُ نَوحَ الجِنِّ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام وهِیَ تَقولُ : یا عَینُ جودی بِالدُّموعِ فَإِنَّمایَبکِی الحَزینُ بِحُرقَهٍ وتَفَجُّعِ یا عَینُ ألهاکِ الرُّقادُ بِطیبهِمِن ذِکرِ آلِ مُحَمَّدٍ وتَوَجُّعِ باتَت ثَلاثا بِالصَّعیدِ (1) جُسومُهُمُبَینَ الوُحوشِ وکُلُّهُم فی مَصرَعِ . (2)

کامل الزیارات عن داوود الرقّی عن جدّته :إنَّ الجِنَّ لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام بَکَت عَلَیهِ بِهذِهِ الأَبیاتِ : یا عَینُ جودی بِالعِبَروَابکی فَقَد حَقَّ الخَبَرْ اِبکِی ابنَ فاطِمَهَ الَّذیوَرَدَ الفُراتَ فَما صَدَرْ الجِنُّ تَبکی شَجوَهالَمّا أتی مِنهُ الخَبَرْ قُتِلَ الحُسَینُ ورَهطُهُتَعسا لِذلِکَ مِن خَبَرْ فَلَأَبکِیَنَّکَ حُرقَهًعِندَ العِشاءِ وبِالسَّحَرْ وَلَأبکِیَنَّکَ ما جَریعِرقٌ وما حَمَلَ الشَّجَرْ (3)

.

1- .الصَّعیدُ : وجه الأرض ؛ ترابا کان أو غیره (المصباح المنیر : ص 339 «صعد») .
2- .کامل الزیارات : ص 192 الرقم 272 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 241 الرقم 13 .
3- .کامل الزیارات : ص 197 الرقم 277 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 238 الرقم 7 .



کامل الزیارات به نقل از علی بن حَزَوَّر : شنیدم که لیلا می گوید : نوحه جنّیان را بر حسین بن علی علیه السلام شنیدم ، که چنین می خواندند : ای دیده ! اشک ها را نثار کنکه اندوه زده ، با درد و سوز می گرید . ای دیده ! خواب خوش ، از خاطر تو بُردیاد خاندان محمّد و دردمندیِ آنان را ؟! پیکرهایشان تا سه شب ، بر روی زمین ماند ،در حالی که همگی در قتلگاه و میان جانوران وحشی بودند .

کامل الزیارات به نقل از داوود رَقّی ، از مادر بزرگش : هنگامی که امام حسین علیه السلام کشته شد ، جنّیان با این شعرها بر او گریستند : ای دیده ! اشک ها را بریزو گریه کن ، که خبر ، راست است . بر پسر فاطمه گریه کنکه درون فرات رفت و بیرون نیامد . جنّیان در اندوهش اشک می ریزند ،از هنگامی که خبرش رسیده است. حسین و خاندانش کشته شدند.مرگ بر این خبرِ غمبار باد! با دلِ آتش گرفته ، بر تو می گریم،در بامداد و شامگاه. و بر تو می گریم تا آن گاه کهخونی در رگ ، جاری باشد و درخت ، میوه دهد.



تذکره الخواصّ عن الزهری :ناحَت عَلَیهِ [أی عَلَی الحُسَینِ علیه السلام ] الجِنُّ فَقالَت : خَیرُ نِساءِ الجِنِّ (1)یَبکینَ شَجِیّاتِ ویَلطِمنَ خُدوداکَالدَّنانیرِ نَقِیّاتِ ویَلبِسنَ ثِیابَ السّودِ بَعدَ القَصَبِیّاتِ (2)(3)

المناقب لابن شهرآشوب عن أبانه ابن بطه :اِنَّهُ سَمِعَ مِن نَوحِهِم : أیا عَینُ جودی ولا تَجمُدیوجودی عَلَی الهالِکِ السَّیِّدِ فَبِالطَّفِّ أمسی صَریعا فَقَدرُزینَا الغَداءَ بِأَمرٍ بَدِی ومِن نَوحِهِم : نِساءُ الجِنِّ یَبکینَمِنَ الحُزنِ شَجِیّاتِ ویُسعِدنَ بِنَوحٍ لِلنِّساءِ الهاشِمِیّاتِ ویَندُبنَ حُسَینا عَظُمَت تِلکَ الرَّزِیّاتِ ویَلطِمنَ خُدودا کَالدَّنانیرِ نَقِیّاتِ ویَلبِسنَ ثِیابَ السّودِ بَعدَ القَصَبِیّاتِ ومِن نَوحِهِم : اِحمَرَّتِ الأَرضُ مِن قَتلِ الحُسَینِ کَمااخضَرَّ عِندَ سُقوطِهِ الجَونَهُ العَلَقُ یا وَیلَ قاتِلِهِ یا وَیلَ قاتِلِهِفَإِنَّهُ فی سَعیرِ النّارِ یَحتَرِقُ ومِن نَوحِهِم : أبکِی ابنَ فاطِمَهَ الَّذیمِن قَتلِهِ شابَ الشَّعَرْ ولِقَتلِهِ زُلزِلتُمُولِقَتلِهِ خَسَفَ القَمَرْ وسُمِعَ نَوحُ جِنٍّ قَصَدوا لِمُؤازَرَتِهِ : وَاللّهِ ما جِئتُکُم حَتّی بَصُرتُ بِهِبِالطَّفِّ مُنعَفِرَ (4) الخَدَّینِ مَنحورا (5)

.

1- .کذا فی المصدر ، وهو غیر مستقیم الوزن . وفی بعض المصادر : «لقد جئن نساء الجنّ» .
2- .القَصَبُ : ثیاب ناعمه (مجمع البحرین : ج 3 ص 1481 «قصب») .
3- .تذکره الخواصّ : ص 269 ، التبصره : ج 2 ص 16 عن علیّ بن أخی شعیب بن حرب ؛ مثیر الأحزان : ص 109 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 235 الرقم 2 .
4- .العُفره : وهی الغبره ولون التراب (النهایه : ج 3 ص 263 «عفر») .
5- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 62 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 236 الرقم 3 وراجع : شرح الأخبار : ج 3 ص 167 الرقم 1108 .



تذکره الخواصّ به نقل از زُهْری : جنّیان بر حسین علیه السلام نوحه خواندند و چنین گفتند : بهترین زنان جنّی (1)با سوز می گریند . صورت خود را می خراشندو به سان دینارهای پاکیزه [سرخ می شوند] . پس از لباس جشن ،لباس سیاه می پوشند .

المناقب، ابن شهرآشوب :اَبانه بن بَطّه ، از نوحه های جنّیان ، چنین شنیده است : ای دیده ! سخاوت کن و خشکی مکن !بر آن سرورِ درگذشته ای سخاوتمندانه اشک بریز که در صحرای طَف ، بر زمین افتادو بامداد ، دچار مصیبتی آشکار شدیم . و از نوحه ایشان بود : زنان جنّی ، می گرینداز سرِ سوز و اندوه ، و با ناله خود ،با زنان هاشمی ، همراهی می کنند . بر حسین ، ناله می کنندو مصیبت آنان ، سنگین است . چهره می خراشندو مانند دینارهای پاکیزه [سرخ می شوند] ، و بعد از لباس جشن،لباس سیاه به تن می کنند . و از نوحه ایشان بود : زمین از کشته شدن حسین ، سرخِ سرخ شد ،به تیرگیِ غروب خونبار خورشید . وای بر قاتلش ، وای بر قاتلشکه در آتش سوزان دوزخ ، می سوزد ! و از نوحه ایشان بود : بر فرزند فاطمه می گریمکه از شهادتش ، مو سپید می شود و به سبب کشته شدن او ، زلزله آمدو به خاطر شهادتش ، ماه گرفت . و صدای نوحه جنّیانی که به کمک آمده بودند ، چنین به گوش رسید : به خدا سوگند ، نزدتان نیامدم تا آن که در طَف دیدمگونه های خاک آلود و سرهای بریده را .



1- .در برخی منابع آمده است : «زنان جنّی آمدند» .



تاریخ دمشق عن أبی مرید الفقیمی :کانَ الجَصّاصونَ (1) إذا خَرَجوا فِی السَّحَرِ سَمِعوا نَوحَ الجِنِّ عَلَی الحُسَینِ علیه السلام : مَسَحَ الرَّسولُ جَبینَهُفَلَهُ بُروقٌ فِی الخُدودِ أبَواهُ فی عَلیا قُرَیشٍ جَدُّهُ خَیرُ الجُدودِ قالَ : فَأَجَبتُهُم : خَرَجوا بِهِ وَفدا إلَیهِ فَهُم لَهُ شَرُّ الوُفودِ قَتَلوا ابنَ بِنتِ نَبِیِّهِمسَکَنوا بِهِ نارَ الخُلودِ (2)

.

1- .رجُلٌ جَصّاصٌ : صانعٌ للجِصّ . والجِصّ معروف ؛ الذی یُطلی به (لسان العرب : ج 7 ص 10 «جصص») .
2- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 242 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 122 الرقم 2866 ، البدء والتاریخ : ص 13 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 96 ، کفایه الطالب : ص 442 کلّها عن أبی جناب الکلبی ، ولیس فیها ذیلها من «فأجبتهم» ، تذکره الخواصّ : ص 269 ؛ الملهوف : ص 225 عن أبی جناب الکلبی ، کامل الزیارات : ص 192 الرقم 270 عن أبی زیاد القندی ، مثیر الأحزان : ص 108 عن أبی حباب ، الأمالی للشجری : ج 1 ص 165 عن أبی حیاب الکلبی ولیس فی الأربعه الأخیره ذیله من «فأجبتهم» وص 173 عن ناجیه العطار ، المناقب للکوفی : ج 2 ص 229 الرقم 693 عن أبی سعید الثعلبی وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 241 الرقم 11 .



تاریخ دمشق به نقل از ابو مرید فقیمی : گچکاران ، بامدادان که بیرون آمدند ، نوحه جنّیان را بر حسین علیه السلام ، چنین شنیدند : پیامبر ، بر پیشانی او دست کشیدو گونه هایش گل انداخت . پدر و مادرش از بزرگان قریش اندو نیایَش ، بهترینِ نیاکان است. و من پاسخشان را این گونه دادم : گروهی به جنگ او رفتندکه بدترینِ گروه ها بودند . آنان ، فرزند دختر پیامبرشان را کشتند وبا این کار ، در آتش جاودان ، جای گرفتند .



تهذیب الکمال عن أبی جناب الکلبی :أتَیتُ کَربَلاءَ ، فَقُلتُ لِرَجُلٍ مِن أشرافِ العَرَبِ بِها : بَلَغَنی أنَّکُم تَسمَعونَ نَوحَ الجِنِّ ؟ قالَ : ما تَلقی حُرّا ولا عَبدا إلّا أخبَرَکَ أنَّهُ سَمِعَ ذلِکَ . قُلتُ : فَأَخبِرنی ما سَمِعتَ أنتَ ؟ قالَ : سَمِعتُهُم یَقولونَ : مَسَحَ الرَّسولُ جَبینَهُفَلَهُ بَریقٌ فِی الخُدودِ أبَواهُ مِن عَلیا قُرَیشٍ جَدُّهُ خَیرُ الجُدودِ (1)

الأمالی للمفید عن محفوظ بن المنذر:حَدَّثَنی شَیخٌ مِن بَنیتَمیمٍ کانَ یَسکُنُ الرّابِیَهَ (2) ، قالَ : سَمِعتُ أبی یَقولُ : ما شَعَرنا بِقَتلِ الحُسَینِ علیه السلام حَتّی کانَ مَساءُ لَیلَهِ عاشوراءَ ، فَإِنّی لَجالِسٌ بِالرّابِیَهِ ، ومَعی رَجُلٌ مِنَ الحَیِّ ، فَسَمِعنا هاتِفا یَقولُ : وَاللّهِ ما جِئتُکُم حَتّی بَصُرتُ بِهِبِالطَّفِّ مُنعَفِرَ الخَدَّینِ مَنحورا وحَولَهُ فِتیَهٌ تُدمی نُحورُهُممِثلَ المَصابیحِ یَعلونَ الدُّجی نورا وقَد حَثَثتُ قَلوصی (3) کَی اُصادِفَهُممِن قَبلِ أن یُلاقُوا الخُرَّدَ (4) الحورا فَعاقَنی قَدَرٌ وَاللّهُ بِالِغُهُوکانَ أمرا قَضاهُ اللّهُ مَقدورا کانَ الحُسَینُ سِراجا یُستَضاءُ بِهِاللّهُ یَعلَمُ أنّی لَم أقُل زورا صَلَّی الإِلهُ عَلی جِسمِ تَضَمَّنَهُقَبرُ الحُسَینِ حَلیفِ الخَیرِ مَقبورا مُجاوِرا لِرَسولِ اللّهِ فی غُرَفٍولِلوَصِیِّ ولِلطَّیّارِ مَسرورا فَقُلنا لَهُ : مَن أنتَ یَرحَمُکَ اللّهُ ؟ قالَ : أنَا وأبی مِن جِنِّ نَصیبینَ (5) ، أرَدنا مُؤازَرَهَ الحُسَینِ علیه السلام ومُؤاساتَهُ بِأَنفُسِنا ، فَانصَرَفنا مِنَ الحَجِّ فَأَصَبناهُ قَتیلاً . (6)



1- .تهذیب الکمال : ج 6 ص 441 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 316 ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 5 ص 17 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 241 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 121 الرقم 2865 نحوه ، التبصره : ج 2 ص 16 وفیه الأبیات فقط ، نور القبس المختصر من المقتبس ، ص 263 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 390 عن أبی حباب الکلبی ، کشف الغمّه : ج 2 ص 269 عن أبی خباب وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 146 .
2- .الرایبه هی المرتفع من الأرض ، والسیاق یحکی أنّه اسم مکان خاص (هامش المصدر) .
3- .القَلوص : الناقه الشابّه (النهایه : ج 4 ص 100 «قلص») .
4- .الخَرید والخَریده والخَرود : البکر لَم تُمسَس ، وجمعها خرائد وخُرُد وخُرَّد (القاموس المحیط : ج 1 ص 291 «خرد») .
5- .نصیبین : مدینه تقع شمال العراق ، و هی الیوم فی جنوب ترکیا (راجع : الخریطه رقم 5 فی آخر مجلّد 8) .
6- .الأمالی للمفید : ص 320 الرقم 7 ، الأمالی للطوسی : ص 90 الرقم 141 وفیه «یطفون» بدل «یعلون» ، کامل الزیارات : ص 190 الرقم 269 نحوه ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 63 وفیه البیت الأوّل فقط ، بحار الأنوار : ج 45 ص 239 الرقم 9 .



تهذیب الکمال به نقل از ابو جَناب کلبی : به کربلا آمدم و در آن جا به مردی از بزرگان عرب گفتم : به من خبر رسیده که شما نوحه جنّیان را می شنوید! گفت : هر آزاد و بنده ای را که ببینی ، به تو خواهد گفت که آن را شنیده است . گفتم : به من بگو که چه شنیده ای؟ گفت : شنیدم که می گویند : پیامبر ، بر پیشانیِ او دست کشیدو گونه هایش گل انداخت . پدر و مادرش از بزرگان قریش اندو نیایَش ، بهترینِ نیاکان است.

الأمالی ، مفید به نقل از محفوظ بن مُنذر : پیرمردی از بنی تمیم که در رابیه (1) می نشست، به من گفت:از پدرم شنیدم که می گفت: ما از کشته شدن امام حسین علیه السلام ، آگاه نشدیم ، تا غروب روز عاشورا شد . آن هنگام ، من در رابیه نشسته بودم و مردی از همان محلّه نیز کنار من بود که شنیدیم کسی ندا می دهد : به خدا سوگند ، نزد شما نیامدم تا این کهدر صحرای طف ، گونه های خاک آلود و سرِ بریده را دیدم که به گرد او ، جوانانی بودند که از گلویشان خون می ریخت،به سان چراغ های فروزان بر فراز تاریکی . ماده شتر جوانم را تاختم تا پیش از آن که [در بهشت،]حوریان باکره را دیدار کنند ، به آنان برسم ؛ ولی سرنوشت ، محرومم کرد و خدا کارش را به سرانجام می رساندو [آن رخداد ،] کاری بود که خداوند ، آن را مقدّر کرده بود . حسین ، چراغ فروزانی بود که از او نور می گرفتند .خدا می داند که من دورغ نمی گویم . خداوند بر پیکری درود فرستد کهقبر حسین ، آن را در بر گرفته و همراهِ نیکی است . و در کنار پیامبر خدا در غرفه های بهشت ،با [علیِ] وصی و [جعفرِ] طیّار ، شاد است . ما به او گفتیم : تو کیستی خدا تو را رحمت کند ؟ گفت : من و پدرم ، از جنّیان نَصیبین (2) هستیم که قصد یاری حسین علیه السلام و جانبازی در راه او را داشتیم؛ ولی از حج که باز گشتیم ، هنگامی به او رسیدیم که کشته شده بود .



1- .رابیه ، به معنای زمین بلند است ؛ ولی سیاق این حدیث ، دلالت دارد که اسم جای خاصّی است .
2- .نصیبین ، شهری در شمال عراق قدیم که اکنون در جنوب ترکیه واقع است (ر. ک : نقشه شماره 5 در پایان جلد 8) .



تهذیب الکمال عن محمّد المصقلی :لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام سُمِعَ مُنادٍ یُنادی لَیلاً ، یُسمَعُ صَوتُهُ ولَم یُرَ شَخصُهُ : عَقَرَت ثَمودُ ناقَهً فَاستُؤصِلواوجَرَت سَوانِحُهُم بِغَیرِ الأَسعُدِ فَبَنو رَسولِ اللّهِ أعظَمُ حُرمَهًوأجَلُّ مِن اُمِّ الفَصیلِ (1) المُقصَدِ عَجَبا لَهُم ولِما أتَوا لَم یُمسَخواوَاللّهُ یُملی لِلطُّغاهِ الجُحَّدِ (2)



1- .الفَصِیْلُ : ولد الناقه إذا فُصِل عن اُمّه (الصحاح : ج 5 ص 1791 «فصل») .
2- .تهذیب الکمال : ج 6 ص 442 ، تهذیب التهذیب : ج 1 ص 594 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 242 ، بغیه الطلب فی تاریخ حلب : ج 6 ص 2654 .



تهذیب الکمال به نقل از محمّد مِصقَلی : هنگامی که حسین بن علی علیه السلام کشته شد ، شبانگاه ، صدای کسی که ندا می داد ؛ امّا خودش دیده نمی شد شنیده شد که : قوم ثمود ، ماده شتری را پی کردند و ریشه کن شدندو پیشامدهای ناگواری برای آنان رخ داد . فرزندان پیامبر خدا حرمت بیشتری دارندو گرامی تر از بچّه شتری هستند که [ثمود] به آن ، یورش بردند . شگفتا که ایشان بر اثر کرده شان مسخ نشدند!البتّه خداوند ، طاغیان منکِر را مهلت می دهد .


تذکره الخواصّ عن الشعبی :سَمِعَ أهلُ الکوفَهِ قائِلاً یَقولُ فِی اللَّیلِ : أبکی قَتیلاً بِکَربَلاءَمُضَرَّجَ الجِسمِ بِالدِّماءِ أبکی قَتیلَ (1) الطُّغاهِ ظُلمابِغَیرِ جُرمٍ سِوَی الوَفاءِ أبکی قَتیلاً بَکی عَلَیهِمَن ساکِنُ الأَرضِ وَالسَّماءِ هُتِکَ أهلوهُ وَاستُحِلّواما حَرَّمَ اللّهُ فِی الإِماءِ یا بِأَبی جِسمُهُ المُعَرّیإلّا مِنَ الدّینِ وَالحَیاءِ کُلُّ الرَّزایا لَها عَزاءٌوما لِذَا الرُّزءِ مِن عَزاءِ (2)

شرح الأخبار عن عبد اللّه بن زواق :سَمِعتُ رَجُلاً مِنَ الأَنصارِ یُحَدِّثُ مُعَمَّرا قالَ : لَمّا کانَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام ، (مِن رَجُلٍ فی بَعضِ اللَّیلِ فی مِنیً ، فَسَمِعَ) (3) صَوتا عَلی کَبکَبٍ (4) کَأَنَّهُ صَوتُ امرَأَهٍ تَنوحُ : اِبکِ ابکِ حُسَینا أیَّما . فَأَجابَتها اُخری فی ثَبیرٍ تَقولُ : اِبکِ ابکِ ابنَ الرَّسولِ أیَّما . قالَ الرَّجُلُ : فَکَتَبتُ تِلکَ اللَّیلَهَ ، فَإِذا هِیَ اللَّیلَهُ الَّتی تَتلُو الیَومَ الَّذی قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام . (5)



1- .فی المصدر : «قتیلاً» ، والصواب ما أثبتناه کما فی شرح إحقاق الحقّ : ج 27 ص 501 .
2- .تذکره الخواصّ : ص 269 ، التبصره : ج 2 ص 16 نحوه .
3- .کذا فی المصدر .
4- .کبکب کجعفر : اسم جبل بمکّه (تاج العروس : ج 2 ص 350 «کبب») .
5- .شرح الأخبار : ج 3 ص 168 الرقم 1113 .



تذکره الخواصّ به نقل از شَعبی : کوفیان ، شب هنگام ، صدای کسی را شنیدند که می گفت : بر کشته کربلا می گریمکه پیکرش خون آلود است ؛ بر کسی که به ستم گم راهان ،تنها به جرم وفاداری ، کشته شد . بر کشته ای می گریم که بر او می گریندساکنان زمین و آسمان . خاندان او را هتک حرمت کردندو آنچه را خدا در باره کنیزان ، حرام کرده بود ، روا شمردند . ای پدرم به فدای پیکر عریانش ؛عریان از همه چیز ، جز دینداری و حیا! همه مصیبت ها ، عزایی دارند ؛امّا این مصیبت را نمی توان با عزا تسکین داد.

شرح الأخبار به نقل از عبد اللّه بن زواق : شنیدم مردی از انصار با مرد سال خورده ای سخن می گوید . او گفت : همان روزی که حسین بن علی علیه السلام کشته شد ، در دل شب ، صدایی از کسی در مِنا بر کوه کَبکَب (1) شنیده شد که به صدای زن می مانْد و نوحه می خواند : گریه کن ! هر جا که هستی ، بر حسین گریه کن ! دیگری در کوه ثَبیر پاسخش می داد و می گفت : گریه کن ، گریه کن ! هر جا که هستی ، بر فرزندِ پیامبر، گریه کن ! آن مرد سال خورده گفت : [تاریخِ] آن شب را یادداشت کردم ؛ شبِ همان روزی بود که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیده بود .



1- .کوهی در مکّه .



2 / 11نِداءُ المَلَکِالکافی عن رزین عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :لَمّا ضُرِبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِالسَّیفِ فَسَقَطَ رَأسُهُ (1) ، ثُمَّ ابتَدَرَ لِیَقطَعَ رَأسَهُ ، نادی مُنادٍ مِن بُطنانِ العَرشِ : ألا أیَّتُهَا الاُمَّهُ المُتَحَیِّرَهُ الضّالَّهُ بَعدَ نَبِیِّها ! لا وَفَّقَکُمُ اللّهُ لِأَضحی ولا لِفِطرٍ . قالَ : ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : فَلاجَرَمَ وَاللّهِ ، ما وُفِّقوا ولا یُوَفَّقونَ حَتّی یَثأَرَ ثائِرُ الحُسَینِ علیه السلام . (2)

علل الشرائع عن محمّد بن إسماعیل الرازی عن أبی جعفر الثانی [الجواد] علیه السلام :قُلتُ :جُعِلتُ فِداکَ ، ما تَقولُ فِی العامَّهِ ،فَإِنَّهُ قَد رُوِیَ أنَّهُم لا یُوَفَّقونَ لِصَومٍ ؟ فَقالَ لی : أما إنَّهُ قَد اُجیبَت دَعوَهُ المَلَکِ فِیهم ، قالَ : قُلتُ : وکَیفَ ذلِکَ جُعِلتُ فِداکَ ؟ قالَ : إنَّ النّاسَ لَمّا قَتَلُوا الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام أمَرَ اللّهُت مَلَکا یُنادی : أیَّتُهَا الاُمَّهُ الظّالِمَهُ القاتِلَهُ عِترَهَ نَبِیِّها ، لا وَفَّقَکُمُ اللّهُ لِصَومٍ ولا فِطرٍ ، وفی حَدیثٍ آخَرَ : لِفِطرٍ ولا أضحی . (3)



1- .کذا فی المصدر ، ولا توجد کلمه «رأسه» فی کتاب من لا یحضره الفقیه و علل الشرائع ، والظاهر أنّه الصواب ، وفی بقیّه المصادر لا توجد جمله : «فسقط رأسه» .
2- .الکافی : ج 4 ص 170 ح 3 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 175 ح 2059 ، علل الشرائع : ص 389 ح 2 ، الأمالی للصدوق : ص 232 ح 244 عن عبد اللّه بن لطیف التّفلیسی ، روضه الواعظین : ص 213 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 217 ح 42 .
3- .علل الشرائع : ص 389 ح 1 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 89 ح 1812 ولیس فیه صدره إلی «إنّ الناس» ، بحار الأنوار : ج 45 ص 218 ح 43 .